نازنیننازنین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

🌼گل نازم🌼

Smilebe happy

شعربارون

  این روزهااین شعروباهم میخونیم غرومب غرومب صدامیاد  این صداازکجامیاد این صدای دعوای چندتاابره شکل اوناشبیه شیروببره من میدونم صداصدای رعده بارون ازاین به بعده چیک وچیک و چیک چیک وچیک وچیک این صداازکجامیاد این صدای بارون دونه دونست دوست درخت وغنچه وجوونست انگشتش ومیزنه پشت شیشه  من دوست دارم بارون بیادهمیشه ...
22 آذر 1393

رقص

موقعی که شروع به رقصیدن میکنی کل اتاق روحالت دو میرقصی خیلی میخندیم به من میگی یه گوشه ای دست به سینه وایسا ومن رونگاه کن
20 آذر 1393

دوست جدید

دوست جدیدت که دوهفته ست بابابایی میریدپارک پسرهمسایمون پارساست که کلاس سوم ابتداییه کلی بهت خوش میگذره  اصولادوست داری بابچه های بزرگترازسن خودت بازی کنی تا همسن وسال خودت
20 آذر 1393

لغت نامه

سلام عزیزدلم یه سری حرفارونمیتونی درست اداکنی مثلابه جای حرف ف میگی ش مثل جمله ی فدات شم رومیگی شدات شم فرفره رومیگی  شرشره چی گفتی رومیگی چی گشتی حرف و روهم د ادامیکنی مثلا عمووحید رومیگی عمودحید ...
16 آبان 1393

شعر

عزیزم شعرچشم چشم دو ابرو رو تاآخرش میخونی  چشم چشم دوابرو دماغ ودهن یه گردو حالابزاردوتاگوش موهاش نشه فراموش چوب چوب یه گردن اینم یه گردی تن دست دست دوتاپا انگشتاوجورابا ببین چقدرقشنگه  حیف که بدون رنگه فدات بشم عزیزم ...
16 آبان 1393