توی ده شلمرود
خیلی دلم میخوادکه شعرتوی ده شلمرودرویادبگیری ,به خاطرهمین رفتیم کتاب فروشی علامه وکتاب روخریدیم موقعی که کتاب روازقفسه برداشتم ,ازمن گرفتی وبردی وگذاشتی روپیشخون وبه فروشنده گفتی بفرماییدوپول روازمن گرفتی وخودت حساب کردی ,بعدش هم ازمن خواستی که یه ساک دستی هم بردارم وباذوق کتاب رو گذاشتی داخلش ...