بازی بادایی جون ومادرجون
سلام نفس مامان
چندروزی بوددایی جون اصفهان ماموریت کاری بودن وامروزازسفربرگشتن ورفتیم خونه ی مادرجون وکلی گزوپولکی خوردیم
باباجون هم دندون پزشکی رفته بود
امروزخیلی بامادرجون ودایی جون بازی کردی وهمش میگفتی بپربپروآسیابچربازی کنیم دایی جون روخیلی خسته کردی مخصوصاکه تازه ازسفربرگشته بود
دایی جون بعدکلی بازی خوابش بردوموقع خداحافظی رفتی وازخواب بیدارش کردی ومیگی میخوام بهت بگم فدات شم
آخه موقع خداحافظی دستت رومیزاری روسینت ومیگی ,البته به زبون خودت شدات شم قربان شما
خاله جون هم ازطرف دانشگاه مشهدرفته وفردابرمیگرده
دوست داریم عشق مامان وبابا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی